شعر در مورد ضامن آهو,شعر درباره ضامن آهو,شعری در مورد ضامن آهو,شعر کوتاه در مورد ضامن آهو,شعری درباره ضامن آهو,شعر در مورد امام رضا ضامن اهو,شعر درباره ی ضامن آهو,شعری درباره ی ضامن آهو,شعری کوتاه درباره ی ضامن آهو,شعر ضامن آهو,شعر ضامن آهو رضا,شعر ضامن آهوی امام رضا,شعر درباره ضامن آهو,شعر یا ضامن آهو,شعر یا ضامن آهو رضا,متن شعر ضامن آهو رضا,شعر کودکانه ضامن آهو,شعر یا ضامن آهو,متن شعر ضامن آهو,شعر ضامن آهو رضا لاله خوشبو رضا,آهنگ ضامن آهو رضا,دانلود آهنگ ضامن آهو رضا,آهنگ ضامن آهو امام رضا,آهنگ ضامن آهو رضا صنعتگر,دانلود شعر ضامن آهو رضا,شعر ضامن اهو امام رضا,دانلود آهنگ ضامن آهو امام رضا,شعر در مورد ضامن آهو,شعری درباره ضامن آهو,شعری در مورد ضامن آهو,شعر درباره ی ضامن آهو,شعری درباره ی ضامن آهو,شعر کوتاه در مورد ضامن آهو,شعر یا ضامن آهو مدد,اشعار یا ضامن آهو,متن شعر یا ضامن آهو,متن آهنگ ضامن آهو غلامرضا صنعتگر,متن آهنگ ضامن آهو,متن ترانه ضامن آهو,متن آهنگ یا ضامن آهو,متن آهنگ یا ضامن آهو روحپرور,متن شعر هر دلبری که ضامن آهو نمیشود,شعر در وصف ضامن آهو,شعری در وصف ضامن آهو
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ضامن آهو برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
کاش من یک بچه آهو می شدم
می دویدم روز و شب در دشتها
توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
می دویدم تا که می دیدم تو را
کاش روزی می نشستی پیش من
می کشیدی دست خود را بر سرم
شاد می کردی مرا با خنده ات
دوست بودی با من و با خواهرم
چونکه روزی مادر م می گفت تو
دوست با یک بچه آهو بوده ا
خوش به حال بچه آهویی که تو
توی صحرا ضامن او بوده ای
پس بیا من بچه آهو می شوم
بچه آهویی که تنها مانده است
بچه آهویی که تنها و غریب
در میان دشت و صحرا مانده است
روز و شب در انتظارم پس بیا
دوست شو با من مرا هم ناز کن
بند غم را از دو پای کوچکم
با دو دست مهربانت باز کن
صحن حرم از نسیم پر بود
از پرپر یا کریم پر بود
خورشید دوباره بوسه می زد
بر چهره مهربان گنبد
گنبد پر از آفاتاب می شد
آهسته غم من آب می شد
رفتم طرف ضریح او باز
تا پر شوم از هوای پرواز
اطراف ضریح گریه ها بود
دلهای شکسته و دعا بود
دلها همه زیر بارش اشک
مانند کبوتری رها بود
عطر گل یاس در دل من
عطر صلوات در فضا بود
چشمه های خروشان تو را می شناسند
موجهای پریشان تو را می شناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را می شناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می شناسند
اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می شناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان تو را می شناسند
دوباره یک غروب دلنشین
دوباره یک صدا،
صدای سبز
دوباره می پرد کبوتری
به دور گنبد حرم
دوباره چشمهای من
پر از نگاه کاشی و ستاره می شود
کنار حوض
دوباره ذهن من
پر از صدای بالهای یک فرشته می شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلایی اش
چه عاشقانه می پرم
روی این گنبد طلا و قشنگ
خانه ای دارم از شکوفه و نور
خانه پاک و روشنی دارم
زیر باران دانه های بلور
زیر این گنبد طلایی هست
صحن مردی که ضامن آهوست
آه، گوش تمام مردم شهرپر موسیقی غریبی اوست